شعر در نخستین ساعت شب از نیما یوشیج
به دفتر خاطرات مجازی من خوش آمدید

پنج شنبه 12 مهر 1397 ساعت: 22:51
نویسنده : معین کریمی

شعر در نخستین ساعت شب از نیما یوشیج

در نخستین ساعت شب،
در اطاق چوبیش تنها، زن چینی
در سرش اندیشه های هولناکی دور می گیرد، می اندیشد:
« بردگان ناتوانایی که می سازند دیوار بزرگ شهر را
هر
یکی زانان که در زیر آوار زخمه های آتش شلاق داده جان
مرده اش در لای دیوار است پنهان»

آنی از این دلگزا اندیشه ها راه خلاصی را نمی داند زن چینی
او، روانش خسته و رنجور مانده است
با روان خسته اش رنجور می خواند زن چینی،
در نخستین ساعت شب:
ـــ « در نخستین ساعت شب
هر کس از بالای ایوانش چراغ اوست
آویزان
همسر هر کس به خانه بازگردیده است الا همسر من
که ز من دور است و در کار است
زیر دیوار بزرگ شهر.»
*
در نخستین ساعت شب، دور از دیدار بسیار آشنا من نیز
در غم ناراحتی های کسانم؛
همچنانی کان زن چینی
بر زبان اندیشه های
دلگزایی حرف می راند،
من سرودی آشنا را می کن در گوش
من دمی از فکر بهبودی تنها ماندگان در خانه هاشان نیستم خاموش
و سراسر هیکل دیوارها در پیش چشم التهاب من نمایانند نجلا!

در نخستین ساعت شب،
این چراغ رفته را خاموش تر کن
من به سوی رخنه های شهرهای روشنایی
راهبردم
را به خوبی می شناسم، خوب می دانم
من خطوطی را که با ظلمت نوشته اند
وندر آن اندیشه ی دیوارسازان می دهد تصویر
دیرگاهی هست می خوانم.
در بطون عالم اعداد بیمر
در دل تاریکی بیمار
چند رفته سالهای دور و از هم فاصله جسته
که بزور دستهای ما به گرد ما
می روند این بی
زبان دیوارها بالا.

زمستان1331

نیما یوشیج


 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران و ترانه سرایان تصاویر
:: برچسب‌ها: نیما یوشیج در نخستین ساعت شب شب شعر شاعر اشعار شاعرانه شعرانه شعر کهن شعر نو شعر سپید شعر کلاسیک شاعر کعاصر شاعر کلاسیک عکس تصویر تصاویر شعر نیما نیمایی اشعار نیمایی poet poetry songwriter pic picture image nima yoshij


کد پربازدیدترین



اکانت ما در شبکه های اجتماعی :

اکانت ما در فیسبوک اکانت ما در اینستاگرام اکانت ما در Pinterest کانال ما در تلگرام